I________LOVE_________YOU
 
قالب وبلاگ

هميشــــــه بهتـــرين ها براي مـــن است

اگر تـو براي من نيستي

پس لابد بهتـــرين نبـــودی

شــــــك نكـــــن ...!

[ دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:57 قبل از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

یادمون باشه...

یادمون باشه که...

يادمون باشه كه هيچكس رو اميدوار نكنيم بعد يكدفعه رهاش كنيم چون خرد ميشه ميشكنه و آهسته ميميره .

يادمون باشه كه قلبمون رو هميشه لطيف نگه داريم تا كسي كه به ما تكيه كرده سرش درد نگيره

يادمون باشه قولي رو كه به كسي ميديم عمل كنيم .

يادمون باشه هيچوقت كسي رو بيشتر از چند روز چشم به راه نذاريم چون امكان داره زياد نتونه طاقت بياره .

يادمون باشه اگه كسي دوستمون داشت بهش نگيم برو نميخوام ببينمت چون زندگيش رو ازش ميگيري...

یادمون باشه که دل کسی رو نشکنیم. چون دیگه هیچوقت خوب نمیشه... 

[ دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:52 قبل از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

 

 

چه قدر سخته تو چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت گرفته 

به جاش یه زخم همیشگی به قلبت هدیه داده زل بزنی 

و به جای اینکه لبریز کینه نفرت بشی

 ـ حس کنی هنوزم دوسش داری

چه قدر سخته دلت بخواد سرتو باز به دیوار تکیه بدی

 که یـک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له بشه

چه قدرسخته تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی

اما وقتی دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بهش بگی

چه قدر سخته وقتی پیشته سرتو بندازی پایین و آروم اشک بریزی

چون دلت براش تنگ شده، اما آروم اشکاتو پاکنی تا متوجه نشه...

چون حتما فکر می کنه دیوونه ای!

چه قدر سخته وقتی پشتـت بهشه

دونه های اشک صورتت رو خیس کنه

اما مجبور باشی بخندی تا نفهمه هنوز دوسش داری 

چه قدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگران ببینی 

و هزار بار تو خودت بشکنی و اون وقت زیر لب آروم بگی:

گل من! باغچه نو مبارک...

[ دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, ] [ 10:50 قبل از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]
وقتی به پایان "من و تو" اندیشیدی
باورت نبود که پایان من و تو فقط پایان "ما" نیست
آغاز دنیایی است بی "ما"
و دنیا بدون "ما "
پر است از هزاران "من و تو" ی تنها!


[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:48 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

برای خودت زندگی کن،

کسی که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند

برای داشتنت می جنگد....

اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود......




 

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی

کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .

از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم

اشکهایی را بریز که من ریختم

دردها و خوشیهای من را تجربه کن

سالهایی را بگذران که من گذراندم...

روی سنگهایی بلغز که من لغزیدم

دوباره و دوباره برپاخیز و مجدداً در همان راه سخت قدم بزن

همانطور که من انجام دادم ...

بعد ، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی....


 

[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:47 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

دلتنگی هایم که یکی دوتا نیست...

بخواهی بشماری تا فردا طول می کشد.!

تو که می دانی فردای من و تو

چقدر دیر میاید.

اما دست از من و دلتنگی هایم برندار

میدانی با آنها چه کاخ آرزوها ساخته ام...؟!






 

دست به صورتم نزن
می ترسم بیفتد..
نقاب خندانی که بر چهره دارم! و بعد ..
سیل اشک هایم تو را با خود ببرد ..
و باز ..
من بمانم و تنهایی


 

این روزها دلم اصرار دارد
فریاد بزند؛
اما . . .
من جلوی دهانش را می گیرم،
وقتی می دانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام؛
خفقان گرفته ام تا آرامش اهالی دنیا،
خط خطی نشود . . .!!!


[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:45 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

وانم بنوسم هر چند که باید از خیلی چیزها بنویسم و شاید تو بعدها برایم خیلی چیزها بگویی
هر چه که هست بیا شریک شبنم ساده زندگی باشیم
به خود دروغ نگوییم وبه هم
بگذاریم که اندیشه های سبز پیچکی شود بر ذهن
وبگذاریم که خیال فاصله های جدایی افتاده را طی کند
و حس کنیم آنچه را که دوست داریم
زمان آن نیست که هر چه دلم می خواهد بگویم
اما….
اگر باران ببارد
چتری خواهم شد برای تو …


[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:42 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

عادت ...!
چه طعم ِ تلخی دارد
وقتی آن را با عشق اشتباه بگیری .....!




 

دیشب که باران آمد، میخواستم سراغت را بگیرم اما خوب میدانستم باز هم که پیدایت کنم،
باز زیر چتر دیگرانی


[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:38 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]
نه اسمش عشق است؛ نه علاقه؛ نه حتی عـادت؛ حماقت محض است ! دلتنگِ کـسی باشی؛ که دلش با تـو نیست !!!





دلخــــور که میشَـوم ,

بغـض میــکنم می آیم پشـت صفحـه ی مانیتــورم کامنـت مینویسـم ُ صورتک میگــذارم صورتکی که میخنـدد و پشتـش قایم میشــوم

که فکـــر کنی میخنــدم و بخنـــدی...

اشکهایم میـــــــآیند و من مدام با صورتک مجازی ام میخندم
[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:37 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]

خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .....




 

دنیای آدم برفی دنیای ساده ایست
اگر برف بیاید هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم
اگر نباشی .....!

 

[ شنبه 13 آبان 1391برچسب:, ] [ 8:29 بعد از ظهر ] [ رها ] [ نظر بدهید ]
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 28 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

سلام دوست عزیز.به خاطر اینکه به وبلاگم سر زدی ممنونم ازت.و خوشحال میشم نظر های گلتونو بخونم پس نظر یادت نره جیگر.موفق باشی
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ___I LOVE U___ و آدرس loveface.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 32
بازدید ماه : 241
بازدید کل : 34305
تعداد مطالب : 280
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



ابزار وبلاگنویسان